حبیب در تهران چه مىکند؟
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ق.ظ
عبارت «موسیقى لسآنجلسى» را بیش از ده سال است شنیدهایم و خواندهایم و گفتهایم و نوشتهایم.
این عبارت، میان موسیقى داخل و خارج کشور «مرز» بزرگى ایجاد کرد و «دیوار» بلندى را به وجود آورد. این دیوار با تولد و اوجگیرى آثار غیرمجاز در داخل کشور ارتفاع بیشترى هم پیدا کرد و به این ترتیب «موسیقى لسآنجلسى» ویژگى جغرافیایى خودش را از دست داد و مفهومى «محتوایى» پیدا کرد.
موسیقى لسآنجلسى که تا اوایل دهه هشتاد در نقطه مقابل موسیقى داخلى، معنا مىشد حالا چند سالى است برابر موسیقى «مجاز» قرار گرفته و یا بهتر است بگوییم همان سیستمى که همواره با جریان فرهنگى تولیدات خارج از کشور مشکل داشت و سخت تلاش مىکرد تا «موسیقى لسآنجلسى» را نکوهش کند، جریان موسیقى در داخل کشور را به «قالب» کشید و فرصت انتشار رسمى آلبومها و برگزارى کنسرت را فقط به آنهایى داد که در چارچوب قوانین حرکت کرده باشند. اما حالا ...
... و حالا پس از سالها تلاش براى «به چارچوب کشیدن» و قانونمندکردن موسیقى پاپ، قسمتى «کمحجم» اما بانفوذ در مدیریت فرهنگى کشور تصمیم گرفتهاند سازمخالف بزنند و دیوار موسیقى لسآنجلسى را روى سر بچههاى مجاز داخل کشور «آوار» کنند و در این قسمت نیز یار و یاور اهالى موسیقى آن سوى آبها باشند. انگار نه انگار که ده، دوازده سال است صدها نفر در داخل کشور براى تأمین نظرات مسئولان فرهنگى کشور، بسیار سختى کشیدهاند و براى احترام به قوانین کشور به معناى واقعى کلمه اذیت شدهاند و آزار دیدهاند.
همان روزهایى که حبیب در تهران خبرساز شده بود، بنیامین در آمریکا کنسرت داشت. بنیامین و گروهش در آمریکا به شدت دست به عصا بودند و تمام تلاش خود را به خرج دادند تا از چارچوب «داخلى» خود بیرون نیایند، حتى به این قیمت که شبکههاى فارسىزبان خارج از کشور آنها را مورد نقدهاى مغرضانه قرار بدهند. بنیامین در آمریکا، نماینده سیاستهاى فرهنگى داخل کشور بود و حالا باید پرسید حبیب قرار است با کنسرتهاى احتمالىاش در تهران، نماینده کدام فرهنگ باشد؟
آیا حواسمان هست که اگر روزى حبیب در داخل ایران مجوز آلبومى را دریافت کند و یا کنسرت بدهد به بچههاى مظلوم داخل کشور که سالهاست با رعایت قوانین و قواعد ارشاد فعالیت کردهاند چه ظلم بزرگى کردهایم؟
طى سالهاى اخیر، دهها خواننده براى آن که کلیپهایشان در کانالهاى ماهوارهاى کنار کلیپ خوانندههایى مثل حبیب پخش شد، گرفتار برخوردهاى قانونى شدند و بسیارى از آنها به دلیل همین برخوردها از فعالیتهاى هنرى دست کشیدند. آیا مىتوانیم پاسخگوى تکتک آنها باشیم؟
تغییر رویکرد فرهنگى، بسیار دشوارتر از ایجاد یک رویکرد فرهنگى است. هر حرکتى که «خبرساز» و «هیجانآفرین» باشد، نمىتواند درست و منطقى باشد.
اینکه روزى میان موسیقى سالم و ناسالم، دیوار بکشیم و روز دیگر آن دیوار را روى سر گروهى که موسیقى سالم را انتخاب کردهاند، خراب کنیم و به گروه رقیب «بفرما» بزنیم، شرط و انصاف نیست!
آنهایى که از نقش و تأثیر موسیقى غافلند و امروز در پهنه مدیریت خود سرى هم به سوراخ موسیقى زدهاند، احتمالاً با شعار «آزادى در موسیقى» پیگیر دریافت مجوز براى حبیب هستند. حتى اگر قرار باشد محتواى ترانهها و تصاویر جذاب (!!) کلیپها را در موسیقى نادیده بگیریم و «آزادى در موسیقى» را سرلوحه افکار و افعال خودمان قرار بدهیم، باز هم باید مانع از فعالیت قریبالوقوع حبیب در داخل کشور شویم. اگر قرار باشد فارغ از تمام دیدگاههاى فرهنگى، فعالیت در موسیقى را آزادِ آزاد اعلام کنیم، آن وقت باید این حقیقت را مدنظر قرار بدهیم که برگزارى کنسرت خوانندههایى مثل حبیب در داخل کشور باید آخرین مرحله از آزادسازى موسیقى باشد نه اولین حرکت!
اگر قرار است نظارت از موسیقى ایران حذف شود، ابتدا باید دفتر موسیقى ارشاد را تعطیل کرد، سپس به ترانهسرایان اجازه داد تا هرچه مىخواهند بسرایند و به خوانندهها فرصت داد تا حداقل چند سال هر جورى که دلشان مىخواهد با کلیپهایشان در کانالهاى ماهوارهاى جولان بدهند و سرانجام در مرحله آخر به فعالیت خوانندههایى مثل حبیب در داخل کشور رسمیت بخشید.
موقعیت مبهم موسیقى در کشور باعث شده همواره جریاناتى با موسیقى داخل کشور مقابله کنند و درصدد تضعیف آن باشند و اسباب نابودى کامل آن را فراهم آورند.
به نظر مىرسد صدور مجوز براى فعالیت خوانندههایى مثل حبیب، یک پرده جدید از دشمنى با موسیقى پاپ ایران باشد.
هر هنرى را مىتوان با کور کردن ذوق هنرمندان، از رونق انداخت و به تعطیلى کشاند. براى «سرخورده کردن» صدها هنرمندى که عاشقانه و قانونمندانه براى سربلندى موسیقى داخل کشور تلاش کردهاند، باز کردن پاى حبیب و امثال حبیب به تهران نسخه موثرى است که چه بسا دشمنان قسمخورده موسیقى آن را تجویز کرده باشند. حبیب در این راستا مىتواند ماموریت خود را طى یکى، دو سال به خوبى انجام بدهد و اسباب ناامیدى جوانهایى را فراهم کند که شاید قرار است یکى، دو دهه دیگر شکوفا شوند.
در شرایطى که طى سه، چهار سال اخیر هنرمندان به شدت با سیاستگذاری های موسیقى کشور سازگار شدهاند و از سوى دیگر دفتر موسیقى ارشاد در همین مدت رضایت داده تا از سختگیرىهاى گذشتهاش دست بکشد و در این تعامل، تعداد ترانهها، آهنگها و آلبومهایى که مجوز نمىگیرند، به پایینترین حد ممکن و تعداد کنسرتهاى پاپ به بیشترین اندازه رسیده، حضور خوانندههاى لسآنجلسى در تهران بیشتر از همیشه بوى «توطئه» مىدهد و مىتوان حدس زد که دستهایى در کار است تا ریتم مناسبى که براى حیات پاپ ایران طى ماههاى گذشته به دست آمده، از بین برود.
آنهایى که امروز سنگ حبیب را به سینه مىزنند، آیا مىدانند طى سالهاى اخیر چه اتفاقاتى براى سالم شدن و سالم ماندن موسیقى ایران رخ داده و موسیقى پاپ براى رسیدن به ایدهآلهاى فرهنگى و اخلاقى تا چه اندازه «تلفات» داشته است؟
مهدى مقدم به خاطر ارائه چند کلیپ به همان شبکههایى که حبیب و امثال حبیب ادامه حیات هنرى خود را مدیون آنها هستند، سه سال است با منع قانونى براى ادامه فعالیت در موسیقى مواجه شده است...
دو سال پیش تعدادى کلیپساز که در آثارشان مرتکب تخلفاتى شده بودند، مدتى بازداشت شدند...
تعداد خوانندههایى که به خاطر اجراى چند قطعه غیرمجاز، ماههاست نمىتوانند براى آثار مجازشان «مجوز» بگیرند و به جمع خوانندههاى رسمى بپیوندند، غیرقابل شمارش است و تردیدى نیست که بسیارى از این خوانندهها استعداد و خلاقیت بسیارى دارند و فقط به خاطر آن که در قسمتى از فعالیت خود به بیراهه رفتهاند، دچار مشکل شدهاند.
این روزها قطعهاى با نام «همه چى آرومه» در فضایى مثبت و بانشاط سر زبانها افتاده اما خواننده آن به دلیل آن که براى تولید آن مجوز نگرفته، قادر نیست این آهنگ را در برنامههاى رسمى اجرا کند. این در حالى است که اگر دو سال پیش این ترانه به شوراى شعر موسیقى ارشاد ارائه مىشد، بدون هیچ دردسرى مجوز مىگرفت، اما حالا...
آنهایى که سنگ حبیب را به سینه مىزنند، آیا مىتوانند جواب این جماعت بزرگ که قوانین حاکم بر موسیقى مانع از فعالیتهایشان شده است را بدهند؟
۹۳/۰۹/۰۴